عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است . آلفونس کار آدم خودبین ، چاره ای جز فرود آمدن ، ندارد . اُرد بزرگ آزادگان را کاهلی ، بنده می سازد . فردوسی خردمند تجربه را بر روی رختخواب نرم معطر و متکای پر قو نمی توان بدست آورد . اوری پید عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است . آلفونس کار آدم خودبین ، چاره ای جز فرود آمدن ، ندارد . اُرد بزرگ آزادگان را کاهلی ، بنده می سازد . فردوسی خردمند تجربه را بر روی رختخواب نرم معطر و متکای پر قو نمی توان بدست آورد . اوری پید نماز عشق ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست . اُرد بزرگ زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند ، نه تاریخ تولد . ارهارد استخوان بندی شهرها در دیوار است و بزرگداشت . اُرد بزرگ آدمی شاگردی است که درد و اندوه او را تعلیم می دهد و هیچکس بدون احساس این معلم قادر به شناسایی خود نیست . آلفرد دوموسه پشیمانی، اولین گام برای پوزش است. اُرد بزرگ حیات خوابی است ، و محبت رؤیای آن . آلفرد دوموسه گسستن دو همسر می تواند